عشق

خدای من خیلی خوبه

خدای من همه چی برای من عوض شده، عشق میکنم وقتی به تو فکر میکنم و اشکم میریزه، درست مث الان که هنوز ننوشته اشکم جمع شده، وقتی بحث تو میشود دیگر زن و مرد و لطیف و سخت نداریم، بحث تو بحث عشق است نه لطافت روح...

خدایا دیشب رفتم که ببینم ترجمه‌ی قرآنی که سر نماز میخونم چیه، رفتم و قرآن دانلود کردم، نمیدونم چی شد و چی گذشت که دیدم وسط خونه‌ی خاله که همیشه به قلیون و چرت و پرتای من گرم میشد اینبار سر من تو گوشی بود، اونم نه به اینستاگرام، بلکه به کلام تو، زبان و قلبم با کلام تو همراه شد و چه دلنشین بود... یه بار سوره‌های کوچکی که تلفظ شان را بلد بودم و بعد ترجمه، و رفتم سوره‌ی بقره، فقط ترجمه‌ها رو میخوندم، چقدر زیبا گفتی که...

برایشان همسرانی پاک و پاکیزه تا ابد و همیشه!!!!

خدای من تو چی هستی، تو بهترین و بی نظیرترینی، چگونه تو را ستایش کنم که نه من لایق این هستم و نه تو آنقدر کوچکی، در ذهن و دهان و زبان من نمی‌گنجد که شایسته‌ی تو تو را ستایش کنم...

خدایا میترسم منو محکوم کنند به اینکه این آقا به ته خطش رسیده برای همین رو آورده به خدا و پیامبر!!!

خدایا تو خودت بهتر از من میدانی که بسیار آدمهایی بودند که هم به ته خط رسیدند و هم به آخر عمر ولی باز هم انکارت کردند، خودت میدونی که هم قیافه‌ی مناسبی به من دادی و هم قد و قامت خوبی، خودت میدونی که چیزی برای گناه کردن کم ندارم، ولی به سوی تو آمدم

ولی منم خوب میدونم که هزاران بار برای من بساط گناه فراهم شد ولی تو نذاشتی، من از همون بار اول فهمیدم که نیرویی منو منع میکنه، به خودت قسم که منع شدم و تو بزرگترینی...

خدای من با این همه ذوق چه کنم، از وقتی نماز میخونم حالم خیلی خیلی خوب شده، کارهای زندگیم کم مشکل شده، روحیه ام بهتر شده، آرامتر شده...

خدای من خودت از شر و وسوسه‌ی تو دل من خبر داری، خودت منو نجات بده از دنیای فانی، خدایا میخوام مث هزاران نفری که نه نگفتند به وسوسه‌ها من هم نه بگم، میخوام نه بگم تا منم بزرگ بشم، نمیخوام برای چند دقیقه ابد خودمو خراب کنم...

خدای من من اول برای آرزوهای همین دنیا به سوی تو اومدم، بعد اون دنیا رو خواستم، و حالا دارم قید این دنیا رو میزنم، تو با بندت چه کردی؟؟!

خدایا حال خوشی که موقع نماز دارم رو از من نگیر، شوق طولانی کردن نماز رو از من نگیر، بذار بیشتر با تو حرف بزنم، بزار بیشتر از دنیا دل بکنم و کنار تو برایت حرف بزنم...

خدای من وقتی معنی سوره ات رو خوندم نتونستم جلوی خودمو بگیرم چون همونی بود که من خواسته بودم، ببخشید که برای در جمع نبودن جای دیگه‌‌‌ای رو برای هق هق کردنم انتخاب کردم...

خدایا من لایق این همه عشق هستم؟؟؟!

بعضی وقتا فکر میکنم اگه به آرزوهای خودم میرسیدم الان اینجا برای تو نمینوشتم، تو در من چه دیدی که آرزوهای منو برآورده نکردی و صبر کردی؟! تو منو چی دیدی که منو تو آب نمک گذاشتی؟! خدای من تو چقدر خوبی که از اولی که کمی‌به سمتت اومدم تو هزار قدم به سمتم اومدی؟!

تو منو نیافریدی که کاری برات بکنم، تو هیچ چیز رو نیافریدی که کاری برات بکنند، تو آفریدی که عبادتت کنیم، و همه عبادتت میکنند، سنگ دیوار، کلوخ، درخت، آب و همه و همه، الا بعضی انسان‌های نسل آدم!>! ما رو چه شد؟؟!! درگیر زندگی‌های پر رزق و برق، درگیر ماشین و خونه و قسط و قرض، چقدر تو زیبا ما رو به خودمون نشون میدی، چه دنیای جذابی ساختی که خالقمون رو فراموش میکنیم، خدای من تو چقدر صبوری که میبینی و تحمل میکنی، و چه غافل بودم من که تو رو جوری که باید نشناختم

خدایا ببخش منو که تنها شکرگزاریم بعد غذا خوردن بود، خدایا ببخش که از غذا خوردن بیش از حد لذت میبردم، ببخش که سوار ماشین میشدم و فخر میفروختم، خدایا ببخش که خانه خریدیم و فخر فروختم، خدایا ببخش کار پیدا کردم و فخر فروختم، ببخش که دانشی داشتم و فخر فروختم

خدایا همینجا قسم میخورم به خودت که اگر تنها بشم ماشینم رو میفروشم و ساده میگیرم، و میبخشم از مالم رو به خاطر تو، میبخشم تا منو ببخشی، میبخشم تا بخشیده بشم، خدایا به من توفیق بده تا فخر نفروشم و متواضع ترین باشم، توفیق بده که چشمام رو بشورم و لذت داشتن ابدی رو به نگاه کردن و داشتن موقتی نفروشم، خدایا توفیق بده بنده‌ی خالص تو باشم

خدای من فقط یه چیز دیگه ازت میخوام، میخوام توانایی گذشتن از لذت‌های دنیا رو میخوام، گذشتن از لذتی که از 6 سالگی در دلم هست، لذتی که تو در دنیایی دیگه به من خواهی داد، توانایی‌‌‌ای بده که بتونم کلا بیخیالش بشم...

خدایا من میخوام قید همه‌ی لذت‌های این دنیا رو بزنم، من میخوام فقط اون دنیاتو داشته باشم، هر چند که تو بزرگتر از اونی هستی که چیزی را برای چیز دیگری از من یا هر کس دیگه‌‌‌ای بگیری... میدونم که تو هم این دنیا رو به من میدی و هم اون دنیا رو...

خدای من میدونی وقتی آهنگ گوش میدم ناخداگاه به تو نسبت میدم؟! مثلا آهنگه گفت: "پرده رو کنار زدی آفتاب رو صورتم" به تو نسبت دادم که نور رو به من نشون دادی، الان انگار دقیقا آفتاب رو صورتمه...

من هیچ وقت فکر نمیکردم زندگی کردن اینطوری، اینقدر قشنگ باشه، همیشه میترسیدم از اینکه یاد تو و قرآن و دین منو از زندگی بندازه، از شادی کردن از خوشحالی، ترس از جهنم، اما الان میفهمم که هیچ تداخلی برام نداره، خیلی زندگی قشنگتر میشه، و خوشحالم که بابت این‌ها کسانی قراره ازم دور بشن که تو نمی‌پسندیشون، کسانی که به صلاح من نیستند، خدایا من با توام، تو هم همیشه حواست به من هست، حواست باشه من تمام انتخاب‌هایم رو به تو سپردم، همه‌ی آرزوهام رو از تو میخوام، حالا چه اون دنیا و چه هر دو دنیا...

خدایا مرسی بابت شیرینی نماز خوندن، خدایا مرسی برای نماز شب

من بی نهایت عاشقتم

خدایا بی نهایت شکرت